نه مذاکره، نه جنگ؛ فقط بحران؟ | سناریوی مخالفان دیپلماسی چیست؟

رویداد۲۴| چندین هفته بعد از پایان درگیریهای نظامی و جنگ ۱۲روزه، بحثهای تازهای پیرامون آینده سیاست خارجی ایران مطرح شده است. در این میان، صداهایی بلندتر از همیشه خواهان پرهیز از مذاکره و تمرکز صرف بر «بازدارندگی» و «تقویت دکترین هستهای» هستند. اما مخالفان مذاکره دقیقاً چه میخواهند و این مسیر چه تبعاتی خواهد داشت؟
فؤاد ایزدی، تحلیلگر سیاست خارجی در برنامهای تلویزیونی صراحتاً اعلام کرد که «الان زمان مذاکره نیست» و پیشنهاد داد که به جای بازگشت به میز گفتوگو، دکترین هستهای ایران بازبینی شود تا ابزار بازدارندگی کشور تقویت شود! از سوی دیگر، حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، در اظهاراتی تند، مذاکره در شرایط فعلی را معادل «کودتای مخملی» دانسته و گفته که «دعوت به مذاکره در این شرایط یعنی کودتای مخملی! حالا که کودتای نظامی شکست خورده، میخواهند با دیپلماسی، ساختار کشور را فروبپاشند.»
این اظهارات او البته منتقدان جدی هم داشته است. مثل احمد زیدآبادی تحلیلگر سیاسی نوشته: «اصلاً گور بابای هر چی مذاکره از اول تا آخرِ دنیا!
پیشنهاد خود آقای راغفر چیست؟ تعلیق و بلاتکلیفی کشور در همین وضعیت فعلی تا بند از بند اقتصاد کشور گسسته شود؟ یا ورود دوباره به جنگ تا آخرین نفر و نفس؟
شاید آقای راغفر سناریوی چهارمی در ذهن دارد که عقل ما به آن نمیرسد! فقط امیدوارم آن سناریو کاهش دستوری و زورکی نرخ دلار به هفت هزار تومان به عنوان مشکلگشای تمام گرفتاریهای ساختاری اقتصاد ایران در گذشته و حال و آینده نباشد!»
نه به مذاکره ما را به کجا میبرد؟
اما پرسش اساسی اینجاست: اگر مذاکره نه، و جنگ هم نه، پس چه باید کرد؟ آیا تمرکز بر بازدارندگی نظامی، بدون تعامل سیاسی، میتواند گرهگشای بحرانهای پیچیده اقتصادی و امنیتی ایران باشد؟
از دل مواضع مخالفان دیپلماسی، یک فرض نهفته بیرون میآید: گفتوگو با قدرتهای جهانی، نه تنها فایدهای ندارد، بلکه خطرناک است. اما این فرض، اما دستکم سه نتیجه مستقیم دارد:
۱. انزوای دیپلماتیک بیشتر: وقتی ایران به میز مذاکره بازنگردد، ائتلافسازی علیه آن تسهیل میشود. خروج از انزوای سیاسی، نیازمند بازی فعال در عرصه دیپلماسی است، نه حذف کامل آن.
۲. تشدید فشار اقتصادی: حتی اگر مذاکره به لغو کامل تحریمها نینجامد، نه به مذاکره نیز به معنای تثبیت تحریمهاست. در چنین شرایطی، نه صادرات پایدار خواهد بود، نه واردات با ثبات، و نه سرمایهگذار خارجی ریسک حضور در اقتصاد ایران را میپذیرد.
۳. بازتعریف تهدیدات امنیتی: اصرار بر بازدارندگی نظامی بدون پوشش سیاسی، ممکن است به تحریک تقابلهای تازه بینالمللی منجر شود. همانطور که تجربههای پیشین نشان دادهاند، تهدید هستهای اگر بدون گفتمان سیاسی مطرح شود، خطر اجماع جهانی علیه ایران را افزایش میدهد.
راه چهارمی وجود دارد؟
منتقدان مذاکره، نسخهی جایگزینی هم ارائه ندادهاند. نه راهکاری برای عبور از فشار تورمی موجود دارند، نه برنامهای برای مهار نوسانات ارزی. نه برنامه برای گفتوگو با کشورهای همسایه، نه چارچوبی برای تعامل با قدرتهای جهانی.
پرسش مهمتر، اما این است: مخالفت با مذاکره دقیقاً چه چیزی را قرار است حل کند؟ تجربه ثابت کرده که نه «مقاومت صرف» بدون تعامل، و نه «تسلیم کامل» بدون حساب، راه حل نیست. آنچه سیاست خارجی نیاز دارد، عقلانیت، ترکیب بازدارندگی و دیپلماسی، و توانایی بازی در زمین متغیر منطقه و جهان است.
نباید فراموش کرد، در همین حال که برخی شعار «نه به مذاکره» سر دادهاند؛ اقتصاد همچنان در التهاب، روابط خارجی در رکود، و آینده منطقه در ابهام است.
راه چهارم، اگر وجود داشته باشد، باید از مرز ایدئولوژی عبور کند و به واقعیتهای زمینی پاسخ دهد. آیا مخالفان مذاکره، این راه را میشناسند؟ یا همچنان در مسیر ستایش بنبست حرکت خواهند کرد؟



با ایجاد تنش و ناامنی در کشور دنبال منافع مالی خودشان هستند ، این ها از دشمن و نفوذی و ... بد ذات تر هستند .